ما دوتا...

باران و چتر و شال و شنل بود و ما دوتا...

جوی و دوجفت چکمه و گِل بود و ما دوتا...

وقتی نگاه من به تو افتاد سرنوشت

تصدیق گفته های هِگل بود و ما دوتا...

روز قرار اول و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هتل بود و ما دوتا...

افتاد روی میز ورقهای سرنوشت

فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دوتا...

کم کم زمانه داشت به هم میرساندمان

درکوچه ساز و تنبک و کِل بود و ما دوتا...

تا آفتاب زد همه جا تارشد برام

دنیه چقدر سرو کِسِل بود و ما دوتا...

از خواب میپریدیم و این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دل بود و ما دوتا...



نظرات شما عزیزان:

فاطمه
ساعت15:38---24 مرداد 1391
سلام وب قشنگي دارين به من هم سربزنين منتظرتونم نظريادتون نره

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, | 15:22 | نويسنده : آتریسا |